6 آوریل 2018 | درام، معمایی، تریلر | 90 دقیقه | R
کارگردان :Lynne Ramsay
نویسندگان :Lynne Ramsay,Jonathan Ames (book)
بازیگران :Joaquin Phoenix,Judith Roberts, Ekaterina Samsonov
خلاصه داستان : یک سرباز سابق و کارآزموده به نام جو که دچار آسیبهای روانی زیادی شده و هیچ ترسی از خشونت ندارد. او میخواهد تا یک دختر گم شده را ردیابی کند؛ اما زمانی که این کار از کنترل او خارج میشود، کابوسهای جو به عنوان توطئهای کشف نشده ظاهر میشوند و از او سبقت میگیرند. در نهایت، این کابوسها، جو را به مسیری میکشانند که ممکن است راه مرگ او و یا مسیر بیداری او باشد.
You Were Never Really Here
قبلی 1 از 7 بعدی100 | داستان این فیلم براساس رمانی با همین نام توسط جاناتان ایمس نوشته شده است و به نوعی شکل گرفته که همه چیز از زاویه دید «جو» روایت میشود. گاها ما شاهد صحنههایی هستیم که او به طور کل در قاب تصویر حضور ندارد، درحالیکه ما در سر او هستیم (نمای نقطه نظر).
100 | چیزی فراتر از فرم و محتوای ساده در این اثر وجود دارد که باید قدردان آن باشیم و نحوهی روایت «رمزی» در این اثر بسیار متفاوت با کتابِ منبع اقتباس اثر است. کیفیت اثر به اندازهی کارگردانی آن نفیس و عالی است.
100 | «رمزی» تا به امروز فیلمهای هیجانانگیز پرطرفداری را ساخته، اما در این فیلم، دقت بسیار بیشتری بهکار رفته است. در این فیلم هیچ نما یا کاتی، بیهوده و بیحساب نبوده است.
100 | تمام فیلم شبیه به تجربهای کوتاه و خلاصه شده به نظر میرسد، اگرچه که «رمزی» در حال امتحان کردن موارد مختلفی است در عین اینکه یک فیلم انتقامجویانه و هیجانانگیز قابل دفاع را به ما نشان میدهد.
100 | شاید از تماشای این فیلم آنطور که باید لذت نبرید، اما قطعا با تماشای آن مختان سوت خواهد کشید.
100 | در طی چندین سال اخیر، «واکین فینیکس» نقشهای بهیادماندنی بسیار زیادی از کومودوس در فیلم «گلادیاتور» (Gladiator) گرفته تا جانی کش در فیلم «سر به راه باش» (Walk the Line) ایفا کرده که برخی از آنها شخصیتهایی تاریک و ضعیف محسوب میشدند. در این فیلم، او واقعا عالی ایفای نقش کرده است. او بهعنوان مردی که از دنیا ضربه خورده و حالا قصد دارد این ضربه را تلافی کند، کاملا قانعکننده است.
95 | تمام فیلمهای قبلی این کارگردان، فروپاشی ذهنی یک انسان را با تمام جزئیات نشان میدادند. «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» اثری است که فروپاشی یک شخصیت را با تاکید بر روی بیرحمی او و با هنر خاصی به تصویر کشیده است. بگذارید اینگونه او را به عنوان یکی از بهترین کارگردانهای حال حاضر دنیا توصیف کنیم.
80 | با فیلمی طرف هستیم همیشه بر روی مرز توهم قدم برمیدارد آن هم با تصاویر سخت و لحظات وحشتناکی که به ناگهان ظاهر میشوند. حرکت فیلم کاملاً به صورت سراشیبی به داخل خاطرات تلخی است که البته هیچوقت به طور کامل در کنار یکدیگر قرار نمیگیرند، هر چقدر هم که صحنههای اکشن فیلم ادامه پیدا کنند.
70 | قدرت بازی آقای «واکین فینکس» و همچنین کارگردانی خانم «رمزی» شگفتانگیز است اما غیرممکن است که به این نکته اشاره نکنیم که هنر آنها در جای اشتباهی به کار رفته است و فیلم از چیزی که به نظر میرسد کممایهتر است.
67 | بیشک ساخت این فیلم برای کارگردان و نویسندهی آن بسیار چالشبرانگیز بوده است چرا که منبع اقتباس آن بسیار کممایه و ضعیف است. فیلم قالب برخی آثار کارآگاهی را دارد که اکثرا تبدیل به احتمالهایی در سبکهای مختلف میشوند.
منتقد: ای.ای. دوود | The A.V. Club – امتیاز 9?1 از 10
«واکین فینکس»ـی که سابقهی تغییر ظاهرهای عجیب و غریب را دارد، در عنوان بسیار زیبا و محکم آقای «لین رمزی» یعنی «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی»(You Were Never Really Here) بدن خود را به شکل ترسناک و مهیبی درآورده است؛ جثهای بزرگ که بسیار قانعکننده و به اندازهی شخصیت «فردی کوئیل» در فیلم «مرشد»(The Master) به لحاظ روانشناسانه بارز است. «مرعوب کننده» کلمهای نیست که معمولاً برای توصیف این آفتابپرستِ آمریکایی که تعداد زیادی از اینگونه نقشها را در کارنامهی خود نداشته است به کار ببریم. اما برای ایفای نقش «جو»، یک مزدور که سابقهی برخی اتفاقات ترسناک در گذشته را دارد، «واکین فینکس» تپههایی از عضله و گوشت را به خود اضافه کرده است که زخمهای موجود بر روی آن، سابقهی خشن و ترسناک او را به خوبی نمایان میکنند. علاوه بر همهی اینها، صورت وی هم با ریش بزرگ و پشمالوی خاکستریای مزین شده است که در حالت کلی، حس ترسناکی به او میدهد و در عین حال آسیبپذیری او را نیز افزایش میدهد. او شبیه یک غول به نظر میرسد و «واکین فینکس» این حجم اضافه را همچون سلاحی کشتار جمعی با خود به جاهای مختلف میبرد. اسلحهی واقعی او اما در عین حال یک چکش است.
«جو» بسیار درشت اندام است اما در عین حال سرعت بالایی دارد و با شکل ترسناک اما در عین حال با ابهتی حرکت میکند. با پرداخت قیمت مناسب، شما میتوانید این انسان بزن بهادر را به سراغ کسانی که قصد آسیب زدن بهشان دارید بفرستید. «به من گفتند که تو خیلی خشنی» این سخن یکی از مشتریان او است و «جو» با خونسردی پاسخ میدهد که:«میتونم باشم». به عنوان یک مزدور، تخصص او در پیداکردن دخترانی است که مفقود شده اند. آیا او هیچگونه تعهد شخصیای دارد، یک عشق مخفی یا عقاید خاصی در کار خود؟ «جو» که با مادر پیر و بیمار خود در نیویورک زندگی میکند هر لحظه از زندگیش را با غرق شدن در دریایی از خاطرات بد گذشته سپری میکند و ضایعههای دردناکی که بر سر او آمده است و زخمهای عمیق شخصیتی، گاه و بیگاه از طریق فلشبلکهایی به گذشته سر باز میکنند. برخی از این زخمهای بی سر و ته نشان از کودکی ای بسیار سخت و غیرقابلصبحت دارند. برخی دیگر درباره خطرات کاری او هستند، چیزهایی که او دیده و هیچ راه فراری برای آنها پیدا نکرده است. در عین حال، یکی دیگر از این زخمها این بار در خارج از کشور خود را نشان میدهد، کشتن برای وطن.
داستان فیلم، که درباره دختر کوچکی است که در ورطهی بهرهوری جنسی گیر افتاده و مردی مزدور که قرار است او را از این مهلکه نجات بدهد است. این داستان از رمان «خستگی مفرط تا سر حد مرگ»(Bored to Death) نوشتهی آقای «جاناتان آمس» اسکاتلندی و با استعداد که خالق اثری همچون «باید دربارهی کوین صحبت بکنیم»(We need to Talk about Kevin) است اقتباس شده است. «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» داستان اصلی را تبدیل به پازلی بسیار کوتاهتر و البته تلخ کرده است. دید کارگردان اثر بسیار فاعلانه است. «رمزی» اکثر لحظات فیلم را به صورت اکستریم- کلوزآپ فیلمبرداری کرده است که باعث میشود اکثر لحظات فیلم، همان چیزی را ببینیم که شخصیت اصلی میبیند و در واقع عمق دید ما را محدود کرده است. او همچنین اصوات عادی شهری را تبدیل به یک سمفونی از نویزها کرده است که بسیار به درونیات ذهن شخصیت اصلی و رنجهای او نزدیک هستند. ما در داخل ذهن این انسان که تمایل زیادی به خودکشی دارد و بسیار سرخورده و شکننده است گیرافتادهایم که به ندرت متوجه میزان دیوانگی خود است چه برسد به پروژههایی که آنها را قبول میکند. «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» که اصلا تلاشی برای توضیح دادن خود نمیکند، بر روی تماشاگران خود و تلاش آنها برای ربط دادن نقاط مختلف فیلم حساب باز میکند تا بتوانند جزئیات را از داخل ذهن او به بیرون بکشند.
هنگامی که «جو» را میبینیم که در خیابانهای شهر پرسه میزند، سخت است که به یاد «تراویس بیکل» و فیلم «راننده تاکسی»(Taxi Driver) نیفتیم. در آن فیلم نیز «تراویس بیکل» یک نظامی سابق بود که تلاش اصلیش نجات دختری از چنگال رذالتهای شهر نیویورک بود. «رمزی» بحث عدالت این قهرمانها را در حدی که «اسکورسیزی» مورد کند و کاو قرار میداد بررسی نمیکند البته اگر در نظر بگیریم که این عنوان «راننده تاکسی» مدرن است بلکه کاری میکند که باور کنیم «تراویس بیکل» همان قهرمانی بود که خودش هم باور داشت هر چند که قهرمان مفلک و بیمعنی ای بود. ژانر فیلم بسیار عمیقتر از چیزی است که در منبع اقتباس آن دیده بودیم. «رمزی» بر روی سابقهی بحرانهای شخصیتی و وجودی این کاراکتر مانور میدهد؛ کمی شبیه به «لی ماروین» که مردی با یک ماموریت بود در عنوان «شلیک به هدف»(Point Blank)، کمی شبیه به «درایو»(Drive) با آن حس ترغیبکننده اش و تا حدودی شبیه به «ملوان»(The Limey) که «استیون سودربرگ» ساخته بود. و اگر حضور «واکین فینکس» به عنوان یک انسان شورشیِ نیمه عصبانی کافی نیست تا متوجه شوید که با نسخهی شدیدتر عنوان «مرشد» مواجه هستیم، موسیقیِ اثر که ساختهی «جانی گرینوود» میباشد قطعا شما را قانع خواهد کرد. در اینجا، نوازندهی گروه «ردیوهد»* از صداهایی خاص، علیالخصوص صدای گیتار استفاده کرده تا به سبک «کلیف مارتینز» فضایی پوچ خلق کند تا بتواند ذهنیات یک انسان با شرایط ذهنی ناپایدار را به خوبی به تصویر بکشد.
علیرغم تمام تاثیرات مشخصی که عنوان «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» از فیلمهای دیگر داشته است اما همچنان و با قدرت متعلق به کارگردان خود است و امضای وی را پای این اثر مشاهده میکنیم. فیلمساز بر روی جزئیات تاکید زیادی دارد؛ نشان دادن سابقهی شخصیت اصلی به همراه تئوریهایی از جرمها کاملاً این حس را به شما منتقل میکنند. اما او درعین حال بر روی رعایت کردن نکات ژانری که در آن فعالیت میکند هم دقت دارد. در یکی از سکانسهای شگفت انگیزِ فیلم، «جو» را میبینیم که در داخل یک فاح*شه خانه با خشم در حرکت است و تمام حرکات او از داخل دوربینهای فیلم مداربستهی این مکان روایت میشوند؛ لحظهای از داخل یک دوربین به دوربین دیگری می رویم تا اینکه در نهایت به پایان ماجرا برسیم. کارگردان توانسته که خشونت موجود در اثر را به وسیلهی برخی حربهها کمتر کند. «جو» علیرغم تمام نیروی زیادی که دارد اما روحی بسیار زجردیده هم دارد. در یکی از عجیبترین و تاثیرگذارترین لحظات فیلم، یک صحنهی ترسناک در نهایت به یک همخوانی عجیب میرسد؛ یکی از نمونههای عجیبی که «رمزی» در این به وسیلهی نشان دادن رحم و شفقت در عین بیرحمی خلق میکند.
«هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» بسیار تاثیرگذار است و تا حدودی با مضامین فیلمهای نوآر نیز همراه شده است که به خوبی یادآور سبک خاص فیلمسازی خاصِ «رمزی» برای ما است. اما آیا واقعا چیزی فراتر از هنریکردن کلیشههای فرهنگ عامه در این گونه آثار وجود دارد؟ در حالی که هیچکدام از آثار این نویسنده-کارگردان شبیه به دیگر کارهای او نیستند اما همگی بهنوعی به داخل درونیات ذهن شخصیتهای آسیب دیدهی خود می روند که سعی دارد دنیای پیرامون خود را تغییر دهد. در داخل داستان نحیف این اثر – که عملکرد بینظیر و نفسگیر «واکین فینکس» در مرکز آن قرار دارد- «هیچ وقت واقعا اینجا نبودی» حلقهی بستهی بسیار ترسناکی را به ما نشان میدهد: یک مرد زخم خورده که توسط مشکلات گذشتهی خود تحریک شده است، از شخصی که در مسیری شبیه به مسیری که او در گذشته طی کرده است دفاع میکند. رفتن در این مسیر همراه با این شخصیتها بسیار دردناک است.
اختصاصی نقدفارسی
مترجم: امید بصیری